آهای اقای دیکتاتور 25سال سواری گرفتی بسه حالا نوبت منه 25سال سوارت بشم.
از 10سالگی که عضوبسیج مسجد محله بودم تا دانشگاه بسیجی بودم و ماندم فقط به شوق خدمت به کشورم و مردمم.اما یه ساله فهمیدم داشتم بهت سواری میدادم قرار نبوده و نیست که به کشورم و مردمم خدمت کنم بلکه قرار بوده و هست که بسط و حفظ قدرتت کمک کنم چیزی که اکنون عیان شده و میبینم و میبینیم که بسیجیان چگونه با افتخار تمام باتومها را فرو می اورند بر سر مردم میبینیم چگونه ساندیس به دست تمامی هم وغمشان جناب شماست که نکنه خدای ناکرده لحظه ای غم از دست دادن حکومت و ولایت خاطرتان را آزرده کند .
با افتخار تمام میگویم من دیگر یک بسیجی نیستم اکنون من یک سبز هستم و سبز خواهم ماند.در مملکتی که بسیجی شدن باعث کسب قدرت و اعتباره و از بسیج خارج شدن باعث تحقیر و سرکوبه برای من و امثال من بسیجی نبودن یه افتخاره.از روزی که دفتر کارم رو تبدیل کردم به ستاد موسوی و هر روزه از طرف بسیجیها تهدید به شکستن شیشه ها و آتش زدن دفترم میشدم تصمیم گرفتم که دیگه یه بسیجی نباشم تا تهدید نکنم نزنم نکشم شکنجه نکنم تحقیر نکنم تکفیر نکنم و بجای تمامی اینها فقط افتخار کنم که یه بسیجی نیستم و افتخار کنم که یه ایرانی آزاد و آزاده ام.
مرگ بر همه دیکتاتورها
۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۶ نظر:
Please take a look at this weblog: http://m3d62.blogfa.com/.
I will take it as a favor.
زتده باشی دوست من. به جمع مردم خوش آمدی
doste aziz tanha tanha yek jomle be zehnam resid baraye takmile harfaye shoma,,,
barg dar entehaye zeval mioftad va mive dar entehaye kamal,,,
bengar chegone miofti? chon sibi sorkh?ya bargi zard?
konfesios
من فکر نمی کنم تو بسیجی بوده باشی زیرا اگه بین بسیجیها بودی هیچ وقت این القاب ها رو به بسیجی ها نمی زدی . من که از بچگی بسیجی بودم به بسیجی بودنم افتخار میکنم . در دانشگاه هم بهترین و با اخلاق ترین دانشجوها به اذعان همه بسیجی ها بودند . پس به دورغ خود را بسیجی ننام
نام بسیج هم به سرقت رفته. مثل دین محمد، مثل ایثارگری حسین، مثل پاسداری عباس و. . . مثل صانع ژاله.
من هم افتخار میکنم که یک بسیجی بی همه چیز نیستم
ارسال یک نظر